من همیشه در جواب دوستام همینو میگم: چرا نیمه پر لیوان و نمی بینید؟ اولا که به نظر من زشت و زیبا معنی نداره و نمیشه به یه آدم برچسب زشت بودن یا زیبا بودن زد. حالا (متاسفانه) بعضی از چهره ها به اصطلاح بیشتر به دل اطرافیان می شینه. متاسفانه به این دلیل که وقتی یه نفر ظاهر زیبایی داره 90 درصد خواستگاراش یا دخترهای فامیل اونو به خاطر ظاهرشون دوست دارن، نه به خاطر شخصیتشون. واین باعث هزار و یک مشکل در آینده میشه.
برای مثال فرض کنید که شما میخواید یه کتاب بخرید وقتی وارد کتاب فروشی میشید دو تا کتاب رو میز کتاب فروشی هست؛ جلد یکی از اون کتابا واقعا فانتزی و زیباست. هارمونی رنگاش، طراحی منحصر به فردش و همه و همه تورو جذب میکنه که بخریش بدون اینکه به محتوای کتاب توجه کنی...!اما وقتی یه کتاب ساده می بینی، اول روی جلدو میخونی که بفهمی این کتاب راجع به چیه اگه موضوعشو دوست داشتی صفحه میزنی و چند صفحه میخونی بعد که می فهمی محتواش چیه با خیال راحت اونو میخری چون میدونی این همون کتابیه که می خواستی.
ما آدماام مثل همین کتابا هستیم، پس اگه فکر میکنی زیبا نیستی خوشحال باش!من همیشه خدارو به خاطر نقاط ضعفم شاکرم، خدایا شکرت که این ضعف رو در من قرار دادی، تا کسی که منوبه خاطر خودم نمیخواد پا پس بکشه. چون نمیتونه منو خوشبخت کنه...
یکی از دغدغه هایی که ما جوونا باهاش درگیریم خواستن چیزاییه که هیچوقت مال ما نمیشن، حالا این خواستن توهر چیزی میتونه باشه:
عشق یک طرفه...
ثروت های آنچنانی...
خانواده تحصیل کرده و اصیل و هزار تا آرزوی دست نیافتنی دیگه...
چرا یاد نمیگیریم به اندازه خودمون بخوایم، شاید داشتن هر کدوم از اینا خوب باشه اما وقتی که بتونیم بدستشون بیاریم. وقتی پدرو مادرت تحصیل کرده و ثروتمند نیستن نمیتونی عوضشون کنی. پس اونارو بپذیر تا دیگرانم تورو همینطور که هستی بپذیرن.
اگه درست نگاه کنی نداشتن این شرایط نمیتونه مانع رسیدن تو به هدفت که همون خوشبختی و رضایته بشه، تنها شرط لازم برای موفقیت تو صبوریه..!! فرض کنید واسه استخدام تو یه اداره میخواید به خارج از شهر برید. میخواین بلیط بخرین ولی مسئول باجه بهتون میگه بلیط نداریم و این اتوبوس پر شده. در این جور مواقع متأسفانه اکثر ما یک عکس العمل داریم اصرار داریم خودمونو یه گوشه ای جا کنیم... شده رو چهارپایه و پابوفه بشینیم، باید سوار همون اتوبوس بشیم. تا منتظر اتوبوس بعدی نباشیم!
اما تا حالا به این موضوع فکر کردید که شاید این انتظار براتون مفید باشه؟حالا اتوبوس بعدی رسیده و شما اولین کسی هستید که واردش میشید. پس میتونید بهترین جا رو واسه نشستن انتخاب کنید تا یه سفر آروم و راحت داشته باشید و با انرژی بیشتری سراغ هدفتون برید.
زندگی ام همین جوریه گاهی برای رسیدن به هدفت باید تا اتوبوس بعدی صبر کنی...امشب شب قدر بود و ما رفته بودیم مسجد، باز موقع دعاهای آخر شب شد و دعایی که تو ذهن من یه سواله بزرگه.
خدایا عمر مارا طولانی بگردان...
یاد اون جمله میافتم که «همه دوست دارن برن بهشت، اما هیچ کس دوست نداره بمیره». چند ساله این دعا رو میشنوم اما آمین نمیگم چون با فلسفه من همخونی نداره؛اگه ما واقعاً
عاشق خدا هستیم چرا باید از رسیدن بهش فرار کنیم؟ اگه واقعاً دوستش داریم پس چرا باید از جهنم بترسیم؟وَلَئِن اَدخَلتَنی النارَ بِحُبی لَکَ (و اگر به دوزخم داخل سازی اهل آتش را از محبتم به تو آگاه می سازم)
تا حالا به این فکر کردین که چرا وقتی ما عاشق کسی میشیم (عشق زمینی) همش سعی میکنیم جوری باشیم که مورد تأیید معشوقمون باشیم
و اگر ناخواسته خطایی ازمون سر بزنه تنبیه و توبیخشم بادل و جون می پذیریم. وقتی دلمونو به کسی میدیم
عصبانیتشم برامون شیرین میشه.پس چرا در مورد خدا که عشقش فراتر از همه این هاست اینجوری نباشیم؟
چرا باید حرص دنیایی رو بزنیم که آدماش خیلی ساده به هم دروغ میگن، دنیایی که پر از جنگه ،دنیایی که آدماش خیلی راحت به هم ظلم میکنن، جایی که خوبی هاتو پای حماقت وگذشتتو پای سفاهت و بلاحتت میذارن.
اما پیش خدا از این خبرا نیست...
دروغی نیست، ظلمی نیست، جنگی نیست، در محضر خدا همه چیز خوبیه، همه لطفه، همه بخششه. هیچ بدی وجود نداره. همونایی که خوبیاتو پای حماقتت میذاشتن اونجا میفهمن که احمق واقعی کیه.
یه لحظه چشماتو ببند و همچین دنیایی روتصور کن...
چرا باید از همچین جایی فرار کنیم؟
اگه واقعاً عاشق خداییم چرا واسه رفتن پیشش ازش مهلت بخوایم؟
فَکَیفَ اَصبِرُعَلی فِراقِکَ (چگونه بر فراق تو صبر توانم کرد؟)
مگه نه اینکه عاقبت همه رفتنی هستیم؟
مگه نه اینکه اومدیم بندگیمونو، خلوص نیتمونو بهش ثابت کنیم؟
واقعاً این دنیا ارزش یه لحظه درنگ کردنو داره؟
یه کم بیشتر بهش فکر کن...!
میبینی اگه دیدتو عوض کنی حتی مرگم میتونه زیبا و خواستنی باشه!
پس جوش چیو میزنی؟ وقتشه اون عینک بدبینی رو از چشات برداری.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید