خوش خيال کاغذي



دستمال کاغذي به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست......
يک کم از طلاي خود حراج مي کني؟
عاشقم
با من ازدواج مي کني؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمال کاغذي!
تو چقدر ساده اي
خوش خيال کاغذي!
توي ازدواج ما
تو مچاله مي شوي
چرک مي شوي و تکه اي زباله مي شوي
پس برو و بي خيال باش .
عاشقي کجاست!
تو فقط
دستمال باش !
دستمال کاغذي دلش شکست
گوشه اي کنار جعبه اش نشست
گريه کرد و گريه کرد و گريه کرد
در تن سفيد و نازکش دويد
خون درد
اخرش دستمال کاغذي مچاله شد
مثل تکه اي زباله شد
او ولي شبيه ديگران نشد
چرک و زشت مثل اين و ان نشد.
رفت اگر چه توي سطل اشغال
پاک بود و عاشق و زلال.
او....
با تمام دستمال هاي کاغذي
فرق داشت .
چون که در ميان قلب خود
دانه هاي اشک کاشت.......





چرا ازدواج؟

هيچ انساني به تنهايي كامل نيست و پيوسته در جهت جبران كمبود خويش تلاش مي كند. جوان در پي رسيدن به استقلال فكري است؛ براي جبران نواقص و تأمين نيازهاي بي شمار خود به سوي ازدواج سوق داده مي شود و با گزينش همسري مناسب و شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را فراهم مي كند . مرحوم شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد: «تشكيل خانواده يعني يك نوع علاقه مند شدن به سرنوشت ديگران ... و يكي از علل اينكه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت تلقي شده است همين است... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعي فردي و توسعه پبدا كردن شخصيت انسان است ... پختگي اي كه در پرتو ازدواج در تشكيل خانواده ايجاد مي شود ، در هيج جاي ديگر نمي توان به آن رسيد . و آن را فقط در ازدواج و تشكيل خانواده بايد بدست آورد . شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت مسئوليت پذير و اجتماعي تبديل مي شود؛ زيرا در پرتو ازدواج و زندگي مشترك خود را شديدا مسؤول حفظ همسر و تأمين وسايل زندگي و تربيت فرزندان آينده تلقي مي كند و تمام هوش، ابتكار و استعدادهاي خود را بكار مي گيرد؛ و به عبارت ديگر، احساس مسؤوليت و اجتماعي در او شكل مي گيرد و بسياري از شايستگي ها و توانمندي هاي نهفته در درونش را شكوفا مي سازد. بنابراين، مي توان ازدواج را مايه رشد و كمال يافتن انسان دانست .
خداوند انسان را به گونه اي آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است . و با جنس مخالف كامل مي شود. مرد به زن نيازمند و نه به مرد. هر كدام از دو جنس از نظر روحي و جسمي به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در كنار هم يكديگر را تكميل مي كنند.