/

عظمت

قران درباره حیات ‌فرازمینی‌ها چه می‌گوید؟

در آیه ۱۲ سوره طلاق به ۷ آسمان و ۷ زمین اشاره شده : « خداوند کسی است که، هفت آسمان را آفریده و از زمین (نیز) مانند آنها را (آفریده است‌). فرمان (خداوند) بین آنها (آسمان‌ها و زمین) فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و ..». / عبارت « و از زمین مانند آنها » اشاره به این دارد که مانند ۷ آسمان ۷ زمین نیز وجود دارد / حتی ما در دعای قنوت هم عبارت « رب السموات السبع و الارضون السبع » رو هم داریم پس وقتی صحبت از ۷ زمین هست حتما در اون ۶ زمین دیگر هم حیات فراتر از زمین ما وجود دارد / ۲- نکته بعد اینکه : ما در قرآن داریم : انا زینا السماء الدنیا بزینت الکواکب ، آسمان زمین را به ستارگانی زینت بخشیدیم / ستارگانی که ما داریم اطراف زمین میبینیم در منظومه شمسی قرار دارند پس احتمالا منظور از «آسمان دنیا » در این آیه همان منظومه شمسی است / پس ۶ زمین دیگر از ۷ زمین مذکور احتمالا در منظومه های دیگر و شاید در ۶ منظومه دیگر وجود دارند/ ۳- نکته مهم دیگر در ایه ۳ سوره ملک آمده الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاواتٍ طِباقاً …﴾؛ آن خدایی که هفت آسمان را طبقه‌طبقه آفرید / خوب ما امروز بوسیله تصاویر تلسکوپ جیمز وب از وجود میلیاردها منظومه غیر از منظومه شمسی خودمان با خبر شدیم / پس آسمان و طبقه اول (آسمان دنیا )همان منظومه شمسی است که با میلیاردها ستاره تزئین شده و طبقه دوم (آسمان دوم ) احتمالا از میلیاردها میلیارد منظومه را در خود جای داده / نکته بسیار مهم این است که اگر روزی بشر بتواند از آسمان دوم پر از منظومه خارج شده و آسمان و طبقه سوم را ببیند چه خواهد دید !؟/ بشر امروز توانسته به آسمان دوم راه پیدا کند و آنطور که گفته میشود به ۱۳ میلیارد سال قبل برگشته اگر به آسمان سوم برسد از چند میلیارد میلیارد سال قبل با خبر خواهد شد !؟ / تصور اینکه طبق قرآن هفت آسمان طبقه طبقه و در واقع تو در تو وجود دارد که تازه توانسته‌ایم به بخشی از آسمان دوم اش دسترسی پیدا کنیم باید گفت دیوانه کننده است از این جهت که در تصور انسان نمی‌گنجند / اگه آسمان دوم حاوی میلیاردها منظومه است آسمان سوم تا هفتم ، دیگر چگونه است !؟ /مثلا تصور کنید هفت قابلمه کوچک و بزرگ تو در تو که کوچکترین اش منظومه شمسی ( میلیاردها ستاره ) و قابلمه دومش (میلیاردها منظومه) دارد آسمان سوم تا هفتم دیگر چه وسعتی دارد !؟ الله ا

مطالعه اندازه گیرى دقیق جهان آفرینش چگونه دلالت بر عظمت خداى متعال دارد؟

پاسخ تفصیلی: جمله «إنّا کُلَّ شَىْء خَلَقْناهُ بِقَدَر»، (1) در عین فشردگى، از حقیقت مهمى در عالم خلقت پرده بر مى دارد، حقیقتى که به سراسر جهان هستى حاکم است، و آن اندازه گیرى دقیق در همه کائنات جهان است. هر قدر علم و دانش بشرى پیشرفت مى کند، به این اندازه گیرى دقیق، آشناتر مى شود، این اندازه گیرى دقیق، نه تنها در موجودات ذره بینى، که در کرات عظیم آسمانى نیز حاکم است. فى المثل مى شنویم فضانوردان با محاسبات دقیق علمى، که به وسیله صدها نفر کارشناس متخصص، به وسیله مغزهاى الکترونیکى انجام مى‌گیرد، موفق مى‌شوند، درست در همان منطقه از کره ماه که مى‌خواستند بنشینند، با این که ظرف چند روزى که سفینه فضایى فاصله زمین و ماه را مى‌پیماید، همه چیز دگرگون مى شود، ماه هم به دور خود مى‌گردد و هم به دور زمین، و جاى آن به کلى عوض مى‌شود، و حتى در لحظه پرتاب سفینه نیز، زمین هم به دور خود و هم به دور آفتاب با سرعت فوق العاده اى در حرکت است، ولى از آنجا که تمام این حرکات گوناگون حساب و اندازه دقیقى دارد، که مطلقا از آن تخلف نمى‌کند، فضانوردان موفق مى‌شوند که با محاسبات پیچیده،
درست در منطقه مورد نظر فرود آیند. ستاره شناسان مى‌توانند از دهها سال قبل، خسوف و کسوف هاى جزئى و کلى را که در نقاط مختلف زمین روى مى دهد، دقیقاً پیش‌بینى کنند، اینها همه نشانه دقت در اندازه گیری‌هاى جهان بزرگ است. در موجودات کوچک، در مورچگان ریز با آن اندام‌هاى پیچیده و متنوع رگها و اعصاب، ظرافت این اندازه گیرى خیره کننده‌است، و هنگامى که به موجودات کوچکتر، یعنى جانداران ذره بینى میکرب ها، ویروس ها و آمیب ها مى رسیم، ظرافت این اندازه گیرى اوج مى‌گیرد، و در آنجا حتى یک‌هزارم میلیمتر و کوچکتر از آن تحت حساب است، و از آن فراتر، هنگامى که به داخل اتم وارد مى شویم تمام این مقیاس‌هاى اندازه گیرى را باید دور بریزیم، و اندازه‌ها به قدرى کوچک مى‌شود که، به فکر هیچ انسانى نمى‌گنجد.
این اندازه‌گیرى، تنها در مسأله کمیت‌ها نیست، کیفیت‌هاى ترکیبى از این اندازه‌گیرى نیز دقیقاً برخوردار است. نظامى که بر روح و روحیات انسان و امیال و غرائز او حاکم است، نیز اندازه‌گیرى دقیقى در مسیر خواسته هاى فردى و اجتماعى انسان دارد که، اگر کمترین دگرگونى در آن رخ دهد نظام زندگى فردى و اجتماعى او به هم مى‌ریزد. در عالم طبیعت، موجوداتى هستند که آفت یکدیگرند، و هر کدام ترمزى در برابر دیگرى محسوب مى شود. پرندگان شکارى از گوشت پرندگان کوچک تغذیه مى کنند، و از این که آنها از حد بگذرند و تمام محصولات را آسیب برسانند جلوگیرى مى نمایند، و لذا عمر طولانى دارند.
ولى همین پرندگان شکارى، بسیار کم تخم می‌گذارند، و کم جوجه مى آورند، و تنها در شرایط خاصى زندگى مى‌کنند، اگر بنا بود با این عمر طولانى، جوجه‌هاى فراوان بیاورند، فاتحه تمام پرندگان کوچک خوانده مى‌شد. این مسأله، دامنه بسیار گسترده اى در جهان حیوانات و گیاهان دارد که، مطالعه آن انسان را به عمق «إنّا کُلَّ شَىْء خَلَقْناهُ بِقَدَر» آشناتر مى‌سازد. (2)