روزگاري پيش از اين در کوير شکفت ، آنجا که خود را فرزند زمين ناميد و دلش همچون کوير سرشار از عطش جستجو بود در سال 1312 و در روستاي مزينان سبزوار که در آينده نام مستعارش را هم(علي مزيناني) ازنام همين روستا گزينش کرد چشم به جهان گشود. اجدادش همه از عالمان دين و حکمت بودند و پدرش محمد تقي شريعتي اسلام شناسي به نام بود.علي دوران کودکي را در مزينان سپري کرد و تحصيلات ابتدايي را در مشهد گذراند و سپس وارد دبيرستان فردوسي مشهد شد. در همين سالها بود که آتش شور و اشتياق به دانش اندوزي در جان او افتاد و با مطالعه کتابهاي اسلامي و عرفاني مختلف به شخصيت ايدئولوژيک خود نزديک شد.
در سال 1331 يعني آخرين سال دانشسرا انجمن اسلامي دانشآموزان و دانشجويان را تأسيس كرد و در مدت هشت سال جلسات هفتگي آن را، كه سخنراني و بحث و تحقيق در مسائل ــــ مكاتب فلسفي و اجتماعي بود، بر عهده داشت. در همين سال طعم تلخ زندان را چشيد، علت بازداشت او اعتراضي بود كه عده بسياري به روي كار آمدن قوام داشتند و علي نيز يكي از آنان بود.با گرفتن ديپلم دانشسرا در اداره فرهنگ مشهد استخدام شد. مهرماه 1335 زماني بود كه دانشكده ادبيات و علوم انساني در مشهد تأسيس شد. بعد از مدتي، علي كه شوق تحصيلات عاليه را در خود داشت به جرگه دانشجويان اين دانشكده پيوست. در همين زمان او با دختري به نام بيبي فاطمه شريعت رضوي ازدواج كرد. شريعتي در خردادماه 1338 از طريق اعزام فارغالتحصيلان رتبة اول دانشكدهها، به پاريس رفت . وي تا سال 1343 در رشته تاريخ تمدن تا مقطع دكترا به تحصيلاتش ادامه داد. نسخه منحصربفرد كتاب «فضائل بلخ» را در آنجا تصحيح كرد. از ديگر كارهاي او در اين ايام ترجمه ــــ اثر الكسيس كارل،«مغضوبين زمين» اثر فانون و «سال پنجم الجزاير»، و پنج كنفرانس علمي درباره اسلام، زندگي پيغمبر اسلام(ص)، روانشناسي اجتماعي ايران و هنر در كليساي ژزوئيت پاريس است. در همين زمان، با آثار و افكار انديشمندان بزرگي چون سارتر، فانون، ماسينيون و … آشنا شد و به همكاري با سازمانهاي مبارزاتي مختلف چون نهضت ملي ايران، جبهه آزاديبخش الجزاير و نهضت انقلابيون كنگو پرداخت.
در طول مدتي كه با خانوادهاش در فرانسه بسر ميبرد او صاحب دو فرزند ديگر كه هر دو دختر بودند، شد. در شهريورماه 1343 به ايران آمد. در همان ابتداي ورود به وطن در مرز تركيه و ايران، دستگير و به تهران منتقل شد، و بعد از چند ماه آزاد گرديد. با اين وجودساواک، فعاليتهاي سياسي و فرهنگي او را محدود كرد و حتي به او اجازه تدريس در دانشگاه را نداد.
شريعتي تا مدتي بعنوان آموزگار و دبير دبيرستان در مدارس مشهد به تدريس پرداخت، و سپس بعنوان كارشناس علوم اداري در وزارت آموزش و پرورش مشغول بكار شد، و از سال 1345 در سمت استادي در دانشكده ادبيات مشهد مشغول به تدريس شد. در دانشگاه، شخصيت و افكار ويژه او باعث محبوبيتش در بين دانشجويان گرديد و كلاسهاي او اغلب از يك كلاس معمولي به يك جلسه بحث فرهنگي ـ سياسي تبديل ميشد. در سال 1350، شريعتي علي رغم ميل باطني خويش مجبور به بازنشستگي و ترك كرسي استادي گرديد. پس از چند ماه علي دوباره بازداشت و اينبار با شرايط سختتري براي آزادي مواجه شد. در اين دوره فعاليتهاي او تا آنجا محدود شد كه حتي اجازه رفت و آمد به خانه خويشاوندان خودش را نداشت بدينسان در ارديبهشتماه 56 تهران را به سوي اروپا ترك گفت.
و سرانجام در تاريخ 29 خردادماه سال 1356 به طرز مشكوك در لندن به شهادت رسيد و پيكر پاكش در سوريه در جوار حرم حضرت زينب (س) به خاك سپرده شد.
حاصل سالها مطالعه و تحصيل و تدريس سخنرانيها و مقالات و کتب زيادي است که از اين شهيد بزرگوار براي ما به يادگار مانده است.
مقام معظم رهبري در مورد دکتر علي شريعتي مي گويند:
مرحوم شريعتي مهمترين کارش اين بود که تفکر و انديشه اسلامي را در سطح جوانها به صورت وسيع مطرح کرد. خصوصياتي در شريعتي بود که براي جوانها جالب بود.
او يک انسان تلاشگر در راه عقيده و فکر اسلامي ، خستگي ناپذير و ارعاب ناپذير بود.
وجودي بود در يک مقطع زمان واقعا به وجود او نياز بود و او آن خلا را پر کرد.
يقينا کار او اگر فارغ از بقيه تلاشهايي که در جامعه انجام مي داد ، مورد ملاحضه قرار بگيرد، يک کار کاملي نخواهد بود اما در کنار تلاشهايي که آن روز انجام مي گرفت حقيقتا يک جريان بزرگ براي گسترش فکر اسلامي بود.
رابطه اي ذهني شريعتي با روحانيت يکي از ظريفترين و کشف نشده ترين ابعاد شخصيت او مي باشد.
|