صفحه اصلي

درباره ما

تماس با ما

اخبار سايت

زندگي نامه سعدي شيرازي:
سعدي شيرازي، سخنسراي نامي ايران در سال، 606 هجري قمري در شيراز متولد شد. پس از کسب علم سالياني دراز را به سير و سياحت و تجربه اندوزي و آشنايي با مردمان گذراند. از او يادگارهاي ارزشمند بسياردر شعر و نثر باقيستکه عبارتند از :
گلستان و بوستان(سعدي نامه )
صاحبيه خبثيات
مجلس هاس پنجگانه
و نوشته هايي ديگر چون عقل و عشق و... سعدي در سال 690 هجري قمري در گذشت.
اشعار برگزيده

همه عمر برندارم من از اين خمار هستي       که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستي
تو نه مثل آفتابي که حضور و غيبت افتد       دگران روند وآيند و تو همچنان که هستي
چه شکايت از فراقت که نداشتم وليکن      تو چو روي باز کردي در ماجرا ببستي
نظري به دوستان کن که هزار بار از آن به      که تحّتي نوسيّ و هديّتي فرستي
دل دردمند ما را که اسير توست يارا!      به وصال مرهمي نه چو به انتظار هستي
نه عجب که قلب دشمن شکني به رو هيجا      تو که قلب دوستان ره به مفارقت شکستي
برو اي فقيه دانا به خدا ببخش ما را      تو و زهد وپارسايي، من و عاشقيّ و مستي
دل هوشمند بايد که به دلبري سپاري      که چو قبله ايست باشد به از آن که خود پرستي
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد      چه کنند گر زبوني نکنند و زير دستي
گله از فراق ياران و جفاي روزگاران
به طريق تست سعدي! کم خويش گير و دستي




بيا که در غم عشقت مشوشم بي تو
بيا ببين که در اين غم چه ناخوشم بي تو
شب از فراق تو مي نالم اي پري رخسار!
چو روز گردد، گويي در آتشم بي تو
دمي شربت وصلم نداده اي جانا!
هميشه زهر فراقت همي چشم بي تو
اگر تو با من مسکين چنين کني جانا
دو پايم از دو جهان نيز درکشم بي تو
پيام دادم وگفتم«بيا خوشم مي دار»
جواب دادي و گفتي که من خوشم بي تو



من چه در پاي تو ريزم که سزاي تو بود
سر نه چيزي ست که شايسته ي پاي تو بود
خرم آن روي که در روي تو باشد همه عمر
وين نباشد مگر آن وقت که رأي تو بود
ذره اي در همه اجزاي من مسکين نيست
که نه آن ذره معلّق به هواي تو بود
تا تو را جاي شد اي سرو روان در دل من
هيچ کس مي نپسندم که به جاي تو بود
به وفاي تو که گر خشت زنند از گل من
همچنان در دل من مهر و وفاي تو بود