|
امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی...
مجبور که نیستی، عاشق نشو راحت باش ...مجنون در ره معشوقي چون ليلي، هر بلايي را به جان خريد تا اينكه گفتند در ره منزل ليلي ـ كه خطرهاست .شرط اول آنست كه مجنون باشي! شايد مجنون نبودن خيلي از ماها به خاطر آنست كه برق منزل ليلي هنوز چشمانمان را خيره نكرده يا اصلاً هنوز عطر جانپرور عشق به صحراي وجودمان ندميده است. آخر، هم شنيدهايم، هم ديدهايم، هم گفتهاند و شايد هم تجربه كردهايم كه براي آنچه، كه از جان دوستش ميداريم چه سختيها كه آسانش نميكنيم و چه خطرها كه به جان نميخريم؟ راستي وقتي كسي را دوست داريم چگونه و با چه ترفندهايي محبتش را جذب ميكنيم؟ سبوي تشنگيمان را كجا ميگذاريم بر سر كدام چشمه تا ليلي آن را بشکند و ما در دلمان ذوق كنيم و بگوييم : اگر با من نبودش هيچ ميلي چرا ظرف مرا بشكست ليلي؟خودمانيم ها، عشق و عاشقي هم عجب دردسري دارد!اي بابا مجبوري به خاطرش از همه آنچه كه دوست داري به آنچه كه دوست دارد تغيير نظر بدهي و چقدر اين تغيير برايت شيرين است. از غرورت از داشتههايت از خواستههاي دور و درازت ميگذري همه تن چشم ميشوي و خيره به دنبالش ميگردي. اشارتهايش را معنا ميكني و تازه كلي ناز او را ميكشي خوب مجبور كه نيستي، عاشق نشو راحت باش بيخيال و آسوده و آنوقت به تو هيچ ارتباطي پيدا نميكند كه ليلي چه بخواهد و چگونه بخواهد؟ يك زندگي آرام بيهياهو و بدون عشق! اصلا عاشقي با خود قوانيني ميآورد سخت ... اين را مجنون ميگويد كه موي سفيد كرده در ره ليلي ... وقتي عاشق كسي شدي بايد اول خودت را فراموش كني، نامت را هر چه هست عوض كني و بگذاري مجنون! اصلا اگر عاشق شوي مردم نامت را مجنون ميگذارند چه بخواهي چه نخواهي ... حالا يك سؤال با اين همه حرف و تفسير كه لبخند روي لبت آورده شده نديده عاشق يك نفر بشوي؟ در حالي كه او را نديدهاي و فقط شايد از او شنيدهاي. چرا ميخندي؟ خيليها عاشق كسي هستند كه او را نديدهاند و در آرزويش مدام زمزمه ميكنند. همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزوييخيليها در انتظار معشوقي نديده روزگار ميگذرانند بيتاب ميشوند و حاضرند هر سختي را به جان بخرند اما عاشق شدن راحت است اما عاشق ماندن كار هر كسي نيست!ادامه مطلب |
||||||||||||
صفحه نخست | مقالات | گالری عکس | نقشه سایت | تماس با ما |