باروک توسط مورخين هنربراي تبيين سبکهاي غالب هنري در سالهاي 1600 تا 1750 ميلادي مورد استفاده قرار گرفته است. معناي اصلي اين وازه غير عادي و معوج است که البته باروک ديگر به اين معنا به کار نمي رود.
هنر باروک هنري است که از يک سو با دين و متوليان کليسا مربوط مي شود و از سوي ديگر گرايش به تجمل گرائي و ماديات در ان ديده مي شود.
هنر باروک داراي ارزش فراواني بوده وداراي هنرمندان معروفي .چون: کارا واجو- روبنس- رامبراند- هالس- ولاسکز و ... بوده است
این سبک به شدت انسانگرا بوده و در نقاشیهای بسیاری از هنرمندان، باروک تصاویر انسانی محسوس است و در اکثر آثارشان، شمار فراوانی از تصاویر انسانی به چشم میخورد که شاید بتوان گفت، این ویژگی به یادگار مانده از عصر رنسانس است.
از دیگر ویژگیهای هنری سبک باروک، میتوان توجه به نهادهای غیر دینی و دنیوی و حفظ تعادل و وحدتآفرینی میان عناصر گوناگون و متعدد را برشمرد؛ به گونهای که تعادل از طریق هماهنگی اجزا در تابعیت از کل حاصل میشود.
باروک روشی است در هنرهای معماری، نقاشی، موسیقی و مجسمهسازی که از اواخر سده ۱۶ (میلادی) در ایتالیا آغاز شد و تا اواخر سده ۱۸ (میلادی) در اروپا رواج داشت و سپس در آمریکای مرکزی و جنوبی مورد توجه قرار گرفت. آزادی در طراحی، شمار زیاد شکلها و درآمیختگی آنها از ویژگیهای این سبک است. ریشهٔ این کلمه احتمالا واژه بارُکو پرتغالی به معنی مروارید صیقلنیافته بوده است. گروهی نیز بر این عقیدهاند که معنای این واژه، پوچ، زشت، مضحک و عوضی است. این واژه در آغاز برای تمسخر این شیوه استفاده میشد. زیرا منتقدان معتقد بودند هرگز نباید بنایی ساخت که از اصول و عناصر بناهای یونیان و رومیان پیروی نکند؛ بناهای کلاسیک باید بر این اصول ساخته شوند و انحراف از آنرا «کژسلیقگی اسفانگیز» میدانستند. اما پس از آنکه این شیوه مورد توجه قرار گرفت، به معنای شکوهمند و پرتجمل استفاده شد.
اگرچه پیرامون واژهٔ باروک صفتهای مختلفی همچون نامأنوس، پرزرق و برق، و مجلل وجود دارد، اما تاریخنویسان امروزی آن را فقط برای اشاره به شیوهای خاص در هنر به کار میبرند. توصیفی ساده اما مفید از شیوهٔ باروک آن است که هنر باروک، چارچوب اثر (بوم، سنگ یا صدا) را از کنش و حرکت انباشته میکند. هنرمندان باروک در آثارشان در پی خلق جهانهایی سراسر ساختارمند یافته بودند.
چنین شیوهای، کاملا باب طبع اشراف بود که به ساختارهایی کامل و یکپارچه میاندیشید. سبک باروک، به سبب نیازهای کلیسا که کیفیتهای هیجانانگیز و نمایشی هنر را برای جذابتر ساختن آداب نیایش به کار میگرفت، نیز شکل گرفت. طبقهٔ متوسط نیز بر رشد و گسترش سبک باروک تأثیر گذاشت. برای نمونه، در هلند بازرگانان ثروتمند و نیز پزشکان، پردههایی واقعگرایانه از چشماندازها و صحنههای روزمره را به نقاشان سفارش میدادند.