به سایت ما خوش آمدید...
بالا
لقطره كى تواند صحبت از دریا كند؟ توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا كند نطق گویا عاجز است از شرح و ذكر وصف ا كى تواند خامه مدح آن ملك ‏سیما كند جد پاكش مصطفى، باب كبارش مرتضاست مادرش زهرا كه مدحش ایزد یكتا كند چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یكى ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى كند در شهامت ‏بود وارث بر على مرتضى همت والاى او تفسیر «كرمنا» كند دختر زهرا كه در حجب و حیا و عصمتش نقش مادر را به خوبى در جهان ایفا كند در شجاعت چون حسین و در صبورى چون حسن در عبادت پیروى از مادرش زهرا كند دّر دریاى عفاف و گوهر گنج ‏حیاست عفتش یاد از حیاى مریم عذرا كند گاه در آغوش گیرد اصغر لب تشنه را تا بخوابد آب را در خواب خود رؤیا كند گاه دلدارى دهد بر مادران سوگوار گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها كند گاه آید بر سر نعش برادر از خِیم از ته دل ناله و فریاد و واویلا كند گاه هم گیرد ز دست دختران بى ‏پناه از خیام سوخته رو جانب صحرا كند كیست چون زینب كسى كو در دیار كربلا ناله جانسوز او تاثیر در دلها كند؟ كیست چون زینب كه با یك جلوه از نور رُخش رخنه‏ها در قلب موسى، در دل سینا كند؟ كیست چون زینب كه در راه رواج دی حق مو به مو برنامه دین خدا اجرا كند؟ كیست چون زینب كسى كو در ره دین خدا در جهان دار و ندار خویشتن اهدا كند؟ كیست چون زینب كسى كو با اسیرى خودش خون پاك كشتگان كربلا احیاكند؟ كیست چون زینب كه با تدبیر مظلومانه‏اش دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا كند كیست چون زینب كسى كو در میان دشمنا چون على مرتضى در نطق خود غوغا كند كیست چون زینب كه در بزم یزید بى ‏حیا خطبه‏اى ایراد كرده محشرى برپا كند؟ كیست چون زینب كه او با یك كلام آتشین تنگ و تاریك این جهان در دیده اعداء ند؟ دختر شیر خدا بود و خودش هم شیر بود كس ندیده شیر را كز روبهان پروا كند در جهان املاء دین را كرده انشاء مو به مو كیست چون زینب كه این املاء را انشاء كند؟ پیروى باید كند از دخت زهرا و على هر كه مى‏خواهد كه راه دین حق پیدا كند روز محشر گر به شكوه لب گشاید بى ‏گمان محشرى دیگر به پا در محشر كبرا كن دشمنانش در سقر سوزند در نار غضب دوستانش هم مقر در سایه طوبا كند اى «رسولى‏» غم مدار از گیر و دار روز حشذ دختر زهرا اگر از راه لطف ایما كند




































به وب سایت فاطمیون خوش آمدید...



با ذکر نام پاک تو ذکر خدا کنم
تا زخمهای کهنه دل را دوا کنم
يافاطمه به سجده بگويم به صد نفس
مولای من تويی و به حاجت صدا کنم
تا پا نهم به خاک مدينه به ياد تو
خاکش ز بهر چشم ترم توتيا کنم
چون آن ضريح گمشده پيدا نمی کنم
اندر کنار قبر نبی عقده وا کنم
من عهد بسته ام که بميرم ز داغ تو
عهدی دگر کنم که به عهدم وفا کنم
غمهای آسمان که هجوم آورد به دل
رفع غم گران به حديث کساء‌ کنم
مهدی کجاست تا که به امر ولايتش
سرهای دشمنان تو از تن جدا کنم






"شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير"


تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهى است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مى‏سازد. كوشش پى‏گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مى‏طلبم و او را به بردبارى و شكيبايى فرا مى‏خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم. شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخارى، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبى (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278. «بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله... يعنى چه؟ آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده‏اى را مى‏خراشد، هر عقلى را متحيّر مى‏سازد، بر هر عاطفه‏اى سنگين مى‏آيد. گويا اين همان امانتى است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند. شايد همين امر موجب گرديد تا توجيه‏گران تاريخ و افسانه پردازان الفت اين واقعيت مسلم تاريخى را انكار كنند. امّا چه مى‏شود كرد، اى كاش زبان لال مى‏شد، قلم مى‏شكست اين خبر دهشت بار را نمى‏شنيديم. و اى كاش آسمانها فرو مى‏ريخت، كوهها متلاشى مى‏شد، جهان بپايان مى‏آمد و اين فاجعه رخ نمى‏داد. چگونه بگويم؟ به كه بگويم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فرياد كشم؟ كه اين واقعيت تلخى است كه تاريخ و حديث معتبر گواه آن است. اين آواى شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شيعه است، بلكه معتبرترين كتابهاى اهل سنت بر اين مصيبت شاهدند. صحيح بخارى - معتبرترين كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طليعه اين مصيبت را از قول ابن عباس در ضمن حديثى چنين توصيف مى‏كند «الرزيّة كلّ الزريّة» مصيبت آن مصيبتى كه بر هر مصيبتى برترى دارد، بلكه آن مصيبتى كه همه مصائب را در بر مى‏گيرد، زمينه سازى براى اين مصيبت عظمى‏ بود. نسبت هذيان و... به پيامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» براى جلوگيرى تأكيد بيشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهيد اين مصيبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمينه «الرّزيّة كلّ الرّزيّة» را فراهم كردند.







 
© fatemiuoon