شکست
شکست چیست؟
شکست حالت یا شرایط عدم دستیابی به هدف مطلوب یا مورد نظر است و ممکن است به عنوان نقطه مقابل موفقیت تلقی شود.[1] معیارهای شکست به زمینه بستگی دارد و ممکن است نسبت به یک ناظر یا سیستم اعتقادی خاص باشد. ممکن است یک نفر شکست را همان چیزی بداند که شخص دیگر آن را موفقیت می داند، به ویژه در موارد رقابت مستقیم یا بازی با جمع صفر. به طور مشابه، میزان موفقیت یا شکست در یک موقعیت ممکن است توسط ناظران یا شرکتکنندگان متمایز به گونهای متفاوت مشاهده شود، به طوری که موقعیتی که یکی آن را شکست میداند، دیگری ممکن است یک موفقیت، یک موفقیت واجد شرایط یا یک موقعیت خنثی در نظر بگیرد. همچنین ممکن است به دلیل تعریف مبهم یا نامشخص از آن معیارها، تعیین اینکه آیا یک موقعیت معیارهای شکست یا موفقیت را برآورده می کند، دشوار یا غیرممکن است. یافتن معیارهای مفید و مؤثر یا اکتشافی برای قضاوت درباره موفقیت یا شکست یک موقعیت ممکن است خود کار مهمی باشد. میتواند به معنا های زیر باشد متضاد پیروزی تسلیم (نظامی) می گویند شکست، مهم ترین گام برای رسیدن به پیروزیست؛ درست است اما شکست گاهی می تواند منجر به خرد شدن روح انسان نیز بشود. باید با «شکست» دوست شد و او را به راحتی در آغوش کشید؛ به این وسیله می توان مانی که به پیروزی نرسیم؛ شکست خورده ایم. این معنای لغوی کلمه مورد بحث است اما معنایی که در دل هر شخص وجود دارد، اندکی متفاوت است. شاید امروز در کار، مرتکب اشتباهی شده باشید، شاید در هنگام خرید در یک فروشگاه، یکی از اقلام را جا انداخته باشید؛ همه ما مرتکب اشتباه می شویم، اشتباهات وزنه هایی را یدک می کشند که میزانشان را کوچک یا بزرگ می کنند. به میزان اندازه ی وزنه ها، می توان گفت شکست و یا اشتباه ما نیز بزرگ یا کوچک بوده است. اگرچه، زمانی از کلمه ی شکست استفاده می کنیم که در خصوص موارد بزرگتر سخن می گوییم؛ برای مثال وقتی که شخصی را از خود نا امید کرده ایم، یا مهم تر از آن، خود را نا امید کرده ایم. وقتی انسان تمام تلاشش را به کار گیرد و با امیدواری مشغول به انجام کاری شود و در نهایت باز هم با شکست رو به رو شود، می توان گفت پایه های اعتماد به نفسش لرزان خواهند شد. گاهی تمام سرمایه خود را جمع کرده و به سراغ ایجاد کاری جدید می رویم، گاهی در گسترش استارت آپ خود شکست می خوریم، گاهی فردی بسیار عزیز را رنجیده خاطر می کنیم؛ بعضی اوقات، «شکست» مانند یک زخم عمیق، علامت و نشانه ای از خود، در وجود ما باقی می گذارد اما بهتر است یاد بگیریم چگونه این نشانه های باقی مانده بر تن خود را پاک کنیم. اگر شما نیز طعم تلخ شکست را پیشتر چشیده اید و در تلاشید تا نشانه های ماندگار شده ی آن را در خود پاک کنید.بر آن غلبه کرد. ابتدا بایید به سراغ تعریف شکست برویمشکست، وزنه ی احساسی سنگینیست. لازم است تا احساسات منفی را از وجود خود خارج کرده و با انگیزه ای دوباره، به سراغ اهداف بعدی در زندگی خود برویم. برای ترمیم احساسات جریحه دار شده ی خود، ابتدا باید به این دو مورد توجه نمایید: طغیان احساسی: در نهایت، حس شکست خوردگی وجود شما را فرا گرفته و از آستانه ی تحمل شما، فراتر می رود. در اوج احساس ضعف و ناتوانی، هر چیزی که در این مدت در درون خود نگه داشته اید می تواند منفجر شده و منجر به عقب گرد بیشتر شما گردد. این موضوع نه تنها می تواند باعث بدتر شدن وضعیت روانی شما گردد، بلکه اطرافیان را نیز از شما دلچرکین خواهد کرد و در نتیجه، در روابط بعدی شما تاثیری مستقیم و منفی خواهد گذاشت. منفی نگری: اگر اجازه دهید، منفی نگری به شکلی آرام اما پیوسته به ذهنتان رسوخ پیدا خواهد کرد. چیزی که نیاز دارید، این است که به شکل کامل، اشتباهات خود را مرور کنید؛ آنها را با آغوش باز پذیرفته و درس بگیرید. در غیر این صورت، اضطراب همواره در پس زمینه ی ذهنتان منتظر خواهد ماند تا در هر موقعیتی، شکست را به شما یادآوری نماید. اضطراب همیشگی، به شکلی غیرقابل باور سلامتی را دگرگون می کند و همین موضوع نیز ه خود برای ناراحت بودن فرصت دهید، زمانی هم که این فرصت به پایان رسید، وقتش است تا به سراغ شروعی مجدد و یا پروژه ای جدید بروید. وقتش رسیده تا ذهن خود را به شکل تازه ای درگیر نمایید تا جایی برای منفی بافی باقی نماند. نیاز نیست چشم خود را بر اشتباهات قبلتان ببندید، صرفا می گوییم که نگذارید تاثیر منفی آنها بر رویتان باقی بماند. هیچ چیز مانند سختکوشی، نمی تواند ذهنتان را درگیر خود کند تا شکست های گذشته را فراموش کنید. حتی اگر دوست ندارید به سرعت به سراغ کار و یا پروژه ها برگردید، برای خود یک سرگرمی بدون منفعت دست و پا کنید. کلید ماجرا اینجاست که بتوانید به خود وقت بدهید تا تصور به پایان رسیدن دنیا با یک شکست، از بین برود. شکست های پی در پی، اشکالی ندارند، شکست واقعی، تسلیم شدن است. به یاد داشته باشید که شکست، اجتناب ناپذیر و برایتان مفید است. آن را به ابزار و پله ای تبدیل کنید که می تواند شما را به مرحله ی مورد نظرتان برساند. احساس شکست خوردگی، اشکالی ندارد اما اذعان یافتن به شکست در یک نبرد و عدم موفقیت در آینده، به معنی شکست کلی در زندگیست. باعث به وجود آمدن مشکلات بعدی خواهد شد..
چرا شکست میخوریم؟
اکثر مردم تصور میکنند که افراد موفق همیشه موفق بودهاند و هیچگاه در زندگی طعم شکست را نچشیدهاند. اما در حقیقت انسانهای موفق بارها در زندگی شکست خوردند! نکته اینجاست که افراد موفق از هر شکست دو درس مهم میگیرند: یکی اینکه شکستشان قطعا بیدلیل نبوده است و دیگری اینکه حتما راهی برای بلند شدن وجود دارد. موفقیت همیشه با شکست شروع میشود. اگر نگاهی دقیقتر به برخی از موفقترین افرادی که تا به حال زندگی میکنند داشته باشید، متوجه خواهید شد که همه آنها بارها شکست خوردهاند. برخی از این افراد به طور گسترده شکستهای زیادی در زندگی داشتهاند. اما همه آنها توانستند همه چیز را عوض کنند. مثل کیمیاگران شکست را به موفقیت تبدیل کرده بودند. آنها چطور این کار را کردند؟ آنها دلایل شکستها را کشف کردند و درسهای مهمی را از آن یاد گرفتند و نحوه فکر کردن درباره شکست را تغییر دادند.
1.نادیده گرفتن اشتباهات
بعضی آدمها زندگی میکنند و درس میآموزند و بعضی دیگر فقط زندگی میکنند. شکست در واقع یک معلم است، اما به شرط اینکه با آن درست برخورد کنید. افراد عاقل از اشتباهاتشان درس میگیرند و از تلاشهای ناموفق خود با عنوان تجربه یاد میکنند. شکست خود را از یک موضع صحیح واکاوی کنید. از خودتان بپرسید چه هدفی را دنبال میکنید، برای رسیدن به هدف مورد نظر چه برنامهای دارید و چرا استراتژی شما در تلاشهای قبلی جواب نداد. تا زمانی که مشکل را به درستی بررسی نکنید، به سختی میتوانید در تلاشهای بعدی نتیجه بگیرید. مثلا اگر نیاز مالی دارید، بدانید که افزایش درآمد فقط یکی از راهکارهای حل مشکلات مالی است و راهکارهای مؤثر دیگری مانند کاهش هزینهها نیز شاید بتوانند نیازتان را برطرف کنند. پس با دقت بیشتری به اقداماتتان فکر کنید.
2.نداشتن انظباط
موفقیت نیازمند نظم و انضباط است. به این ترتیب، اعمال کنترل بر روی خود یک نیاز مرکزی برای موفق بودن است. اگر انضباط فردی ندارید احتمال بیشتری وجود دارد زمانی که مشکلات بوجود می آیند، خیلی زود تسلیم شوید. با این حال، اگر منظم هستید، اجتناب از وسوسه و حواس پرتی برایتان بسیار آسان تر خواهد بود.
کنترل خود به شما کمک می کند بر اهداف خود متمرکز شوید، حتی اگر این به معنای قربانی کردن موقتی، رنج و پرهیز از وسوسه ها باشد.بر روی توسعه و افزایش تدریجی انضباط خود کار کنید.
سطح تحمل استرس را افزایش دهید.
مدیتیشن
از بین بردن عوامل حواس پرتی.
شکستن عادات بد.
به تاخیر اندختن رفتارهای غیر مفید
تهیه برنامه و پاداش دادن به خودتان برای رسیدن به اهداف تان.
منظم ورزش کردن
3.عدم استقامت
می توانید با استعداد و با هوش باشید. اما اگر این دو را با سماجت ترکیب نکنید، در نهایت شکست خواهید خورد. عدم استقامت مانعی بزرگ برای موفقیت است. بسیاری از افراد فوق العاده با استعداد و باهوش وجود دارند که وقت و زمان را تلف نمی کنند چون آن ها بیش از حد به استعدادهای خود تکیه می کنند. آن ها نمی خواهند تا زمانی که کاملا بر آنچه که انجام می دهند تسلط داشته باشند، پافشاری کنند. در عوض، وقتی که اوضاع سخت می شود استعفا می دهند.اگر فکر می کنید نداشتن پشت کار باعث شکست می شود، راه هایی برای توقف سریع آن ها پیدا کنید.
4.عدم اعتماد به خود
می توانید با استعداد و با هوش باشید. اما اگر این دو را با سماجت ترکیب نکنید، در نهایت شکست خواهید خورد. عدم استقامت مانعی بزرگ برای موفقیت است. بسیاری از افراد فوق العاده با استعداد و باهوش وجود دارند که وقت و زمان را تلف نمی کنند چون آن ها بیش از حد به استعدادهای خود تکیه می کنند. آن ها نمی خواهند تا زمانی که کاملا بر آنچه که انجام می دهند تسلط داشته باشند، پافشاری کنند. در عوض، وقتی که اوضاع سخت می شود استعفا می دهند.اگر فکر می کنید نداشتن پشت کار باعث شکست می شود، راه هایی برای توقف سریع آن ها پیدا کنید.
5.نگرش قضاوقدر
این نگرش، افراد را از پذیرفتن مسئولیت جایگاهی که در زندگی دارند منع میکند. آنها موفقیتها و شکستهای خود را به شانس نسبت میدهند. آنها صرفنظر از تلاشهایی که کردهاند، خودشان را به دست تقدیر میسپارند و معتقدند هر اتفاقی قرار باشد بیفتد بالاخره میافتد. هر روز به آینه نگاه کنید و با خودتان بگویید: «من مسئولم». شاید تمام مراحل زندگی تحت کنترل شما نباشد، اما شما بیشتر از آنچه فکرش را میکنید روی زندگیتان تسلط دارید و خودتان مسئول شادی و موفقیتتان هستید. نگرش شما تعیینکننده میزان اوجگرفتن شماست و تنها شما میتوانید پستیهای زندگیتان را به بلندی تبدیل کنید.